توانایی بینظیر انسان در درک و پردازش جملات یکی از شگفتیهای زبان و شناخت مغز است. هر زبانی با ساختار خاص خود میتواند تأثیر چشمگیری بر نحوه پردازش اطلاعات در ذهن داشته باشد. نتایج یک پژوهش علمی اخیر نشان میدهد که مسیر پردازش جملات در مغز به شکل عمیقی توسط زبان مادری افراد تعیین میشود. این مقاله به بررسی جزئیات این پژوهش، پیامدهای آن بر عملکرد شناختی و اهمیت تنوع زبانی میپردازد.
ساختار زبان و تأثیر آن بر پردازش مغز
پردازش جملهای به ظاهر ساده، مانند «من دیروز این مقاله را خواندم»، نیازمند هماهنگی پیچیده میان عناصر زبانی و شناختی است که توسط مغز هدایت میشود. در این فرآیند، عناصری مانند فاعل، فعل، زمان و مفعول به گونهای با یکدیگر ترکیب میشوند که معنای جمله قابل درک باشد. مغز انسان به لطف انعطافپذیری فوقالعادهاش، این فرآیند را بر پایهی قواعد زبانی هر زبان مادری تطبیق میدهد.
آندریا ای. مارتین، زبانشناس مؤسسه ماکس پلانک، توضیح میدهد که شناخت مغز از طریق سازگاری با زبان مادری انجام میپذیرد. این تطبیق به مغز امکان میدهد تا پیشبینیهای زبانی متناسب با ساختار جمله در لحظه ایجاد کند.
مطالعهای نوین: زبان مادری و پیشبینی زبانی
بر اساس گزارش علمی اخیر که در نشریه PLOS Biology منتشر شده است، پژوهشگران دریافتند که مغز افراد زبانآموز هلندیزبان هنگام گوش دادن به جملات مادری خود، سازوکاری پیشبینانه ایجاد میکند. این فرآیند به مغز این افراد امکان میدهد تا پیش از شنیدن کامل جمله، معنا و عناصر آن را تکمیل کند. این موضوع بهویژه برای زبانهایی که افعال در انتهای جمله میآیند، مانند هلندی، برجستهتر است.
پژوهش همچنین نشان داد که درک جملات بر اساس مدلهای تأخیری که تفسیر را به انتهای جمله واگذار میکنند، ناکارآمد است. بهجای آن، مغز به صورت فعال و همزمان با شنیدن کلمات ابتدایی، به پیشبینی معنای سایر بخشها میپردازد. این یافته، فرضیههای قدیمیتر پردازش جمله در ذهن را به چالش میکشد.
ساختار زبان: هیچ برتری یا ضعفی وجود ندارد
یکی از نتایج کلیدی این پژوهش تأکید بر این واقعیت است که هیچ زبان خاصی نسبت به دیگری در ارتباط با استراتژیهای پردازشی برتری ندارد. زبانها تنها بر اساس ساختار خود متفاوت عمل میکنند و مغز توانایی منحصربهفردی برای سازگاری با این تفاوتها دارد. همانطور که کاس دبلیو. کوپمانس، پژوهشگر دانشگاه نیویورک، اشاره میکند، «زبان الگوهای شناور و پویا دارد و مغز با آنها هماهنگ میشود.»
این قابلیت انعطافپذیری، اهمیت مطالعات زبانشناسی در درک نحوه شکلگیری معنا و رفتارهای شناختی انسان را دوچندان میکند.
نقش تنوع زبانی در پژوهشهای شناختی
جیشینگ لی، زبانشناس دانشگاه شهر هنگکنگ، معتقد است که مطالعات زبانی نباید تنها محدود به انگلیسیزبانها باشد. او اظهار میدارد که مدلهای شناختی زبان در صورتی که به دادههای زبانهای متنوعتر متکی باشند، میتوانند تصویر دقیقتری از عملکرد مغز ارائه دهند. در غیر این صورت، بخشهای بزرگی از واقعیت زبانشناختی انسان نادیده گرفته خواهد شد.
«افزایش تنوع در نمونههای پژوهشی، درک ما از مغز انسان و عملکرد زبان را گسترش میدهد.»
– آندریا مارتین
کاربردهای علمی و اجتماعی پژوهش
این پژوهش میتواند کاربردهای گستردهای در زمینههای فناوری، هوش مصنوعی و حتی آموزش زبان داشته باشد. برای مثال، طراحی مترجمهای زبانی و نرمافزارهای یادگیری بر پایه مدلهای پیشبینانه، میتواند به بهبود تجربه کاربران کمک کند. از سوی دیگر، این یافتهها میتوانند به معلمان زبان یاری رسانده تا روشهایی منطبق بر ساختار مغز در زبانآموزی اتخاذ کنند.
با توجه به افزایش ارتباطات بینالمللی، چنین پژوهشهایی میتوانند فرهنگهای مختلف را از طریق زبان و شناخت بهتر به یکدیگر نزدیکتر کنند. همچنین، این مطالعات نشان میدهد که درک زبانی چیزی بیش از یادگیری کلمات است؛ بلکه شامل درک ساختار و رفتارهای شناختی پشت پرده زبان نیز میشود.
نکات پایانی
پژوهشهای اخیر نشاندهنده تأثیر عمیق زبان مادری بر پردازش معنایی در مغز است. این روند نه تنها درک ما از زبان را غنیتر میکند، بلکه به طور محسوسی میتواند ابزارهای یادگیری و فناوری را بهینه کند. با اینحال، هنوز بسیاری از جنبههای شناختی زبان ناشناخته ماندهاند که کاوش در این زمینه را ضروریتر میسازند.
شما چه نظری درباره این موضوع دارید؟ آیا به نظرتان پژوهشهای بیشتری در این حوزه لازم است؟ دیدگاه خود را با ما و دیگر خوانندگان در بخش نظرات به اشتراک بگذارید. نظرات شما میتواند به بحثهای علمی و فکری این حوزه کمک شایانی کند.
دیدگاه ها